غم نوشته های شعر

غم نوشته های من به زبان شعر

غم نوشته های شعر

غم نوشته های من به زبان شعر

مرا ترک نکن...

 

وطن من

پیشانی توست

پس مرا گوش ده

که تو را می‌گویم:

مرا ترک نکن

چونان گیاهی

پشت حصارها

چونان کبوتری مهجور

مرا ترک نکن

چونان ماهِ دل‌شکسته

چونان سیاره‌ای که میان شاخه‌ها به گدایی افتاده‌ست

مرا ترک نکن

آزاد در حزن خویش.

با دستانی که خورشید را جاری می‌کند

از دودکش سلول من

مرا زندانی کن

و اگر از آنِ منی

عادت کن به سوزاندن من

به آتش عشق من به سنگ‌هایم

به زیتونم

به پنجره هایم

به خاکم.

وطن من پیشانی توست

پس مرا گوش ده

که تو را می‌گویم:

مرا ترک نکن...

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.