غم نوشته های شعر

غم نوشته های من به زبان شعر

غم نوشته های شعر

غم نوشته های من به زبان شعر

بابا لنگ دراز عزیزم

بابا لنگ دراز عزیزم!

تمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم.

وقتی می فهمی و می دانی ام، چیزی درون دلم فرو می ریزد.

چیزی شبیه غرور.

بابا لنگ دراز عزیزم!

لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم.

بعد از تو هیچ کس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند.

نمی گذارم ...

نمی خواهم ...

بابا لنگ دراز ِ من!

همین که هستی دوستت دارم

حتی سایه ات را که هرگز به آن نمی رسم .

 

((جین وبستر))

(برگرفته از رمان بابا لنگ دراز)

تا رفتنت

تا رفتنت

قَد کشیدیم

من و

نهالی که با آمدنت کاشتم


((میترا زینلی))

چرا امروز

 

چرا امروز، این لحظه

آغوشت حریر پیله‌ ى پُرعشق

بر جانم نمی‌پیچد؟!


((نیسانه قادرى))

من وحشی که رامِ رام توام

 

بغلت می کنم اجازه بده

عشق برما حرام تر باشد

تا بگویم چگونه می چسبد

بودنت با دوام تر باشد

من وحشی که رامِ رام توام

من وحشی که زخمی ِ دردم

بغلم کن؛که خسته ام بی تو...

باردار هزار نامردم.


((بهار حقشناس))

لای مژه‌هایت

 

می‌نویسمت

روی کاغذی که سالهاست

چشم‌هایت را

در آن جا گذاشته‌ای

به آخر سطر که می‌رسم

پلک نزن

می‌ترسم

گرد نبودنت

لای مژه‌هایت

گیر کند


((مریم حیدریان))