بابا لنگ دراز عزیزم!
تمام دلخوشی دنیای من به این است که ندانی و دوستت بدارم.
وقتی می فهمی و می دانی ام، چیزی درون دلم فرو می ریزد.
چیزی شبیه غرور.
بابا لنگ دراز عزیزم!
لطفا گاهی خودت را به نفهمیدن بزن و بگذار دوستت بدارم.
بعد از تو هیچ کس الفبای روح و خطوط قلبم را نخواهد خواند.
نمی گذارم ...
نمی خواهم ...
بابا لنگ دراز ِ من!
همین که هستی دوستت دارم
حتی سایه ات را که هرگز به آن نمی رسم .
((جین وبستر))
(برگرفته از رمان بابا لنگ دراز)
بغلت می کنم اجازه بده
عشق برما حرام تر باشد
تا بگویم چگونه می چسبد
بودنت با دوام تر باشد
من وحشی که رامِ رام توام
من وحشی که زخمی ِ دردم
بغلم کن؛که خسته ام بی تو...
باردار هزار نامردم.
((بهار حقشناس))
مینویسمت
روی کاغذی که سالهاست
چشمهایت را
در آن جا گذاشتهای
به آخر سطر که میرسم
پلک نزن
میترسم
گرد نبودنت
لای مژههایت
گیر کند
((مریم حیدریان))