غم نوشته های شعر

غم نوشته های من به زبان شعر

غم نوشته های شعر

غم نوشته های من به زبان شعر

یاد داری چه شبی بود ؟

یاد داری چه شبی بود ؟

باد گرم نفس من

ساقه ی بازوی شفاف ترا می آزرد ؟

و اندکی آنسوتر

جوی اندام تو در کوچه ی تاریک

ماهی چشم مرا می برد ؟

یاد داری چه شبی بود ؟

غرق آن بستر شبنم زده پشت بام

هوش بسپرده به رویای کبوتر های بقعه ی دور

خیره در آبی ژرف بی درد ؟

و آن طرف دور از ما در حاشیه ی جنگل شب

یاد داری چه هراس انگیز

گرگ خاکستری ابری

کشته ی میش سفید ماه را می خورد ؟

یاد داری چه شبی بود ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.